زن یاکوزا که لقب «استاد بریدن انگشت» را از آن خود ساخت (+عکس)
تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۷۳۴۶۶
"نیشیمورا ماکو" تا گردن و دستهایش خالکوبی شده و یک انگشت کوچک اش قطع شده است. او اکنون زنی در اواخر دهه پنجم عمر میباشد و موهایی لَخت و صدا و چهرهای ظریف دارد.
با این وجود، خیلی زود متوجه میشوید که او یک بانوی سنتی ژاپنی نیست چرا که از ظاهرش مشخص است: تا گردن و دست هایش خالکوبی شده و انگشت کوچک اش را از دست داده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو به نقل از دیلی میل، یاکوزا تحت تسلط مردان است و در آن تنها نقشهای غیر رسمی به زنان واگذار میشود. معمولا زنی که در یاکوزا حضور دارد یک "آنِسان" خوانده میشود یعنی همسر رئیسی که از وابستگان جوانتر مراقبت میکند و میان آنان و شوهرش میانجی گری مینماید.
همسران و شرکای زندگی اعضای یاکوزا به صورت حاشیهای از آن گروه حمایت میکنند. برخی تا حدی درگیر فعالیتهای آن گروه میشوند و باشگاههای متعلق به یاکوزا را مدیریت میکنند و یا به نقل و انتقال مواد مخدر میپردازند. نیشیمورا میگوید زمانی که د دهه دوم عمرش همراهی با یاکوزا را آغاز کرد هر دو نقش ذکر شده را برعهده گرفت.
با این وجود، او یک قدم فراتر رفت. نیشیمورا تنها زنی است که تا کنون در مراسم ساکازوکی یا رد و بدل کردن فنجانهای ساکه یا عرق برنج شرکت کرده است. این آیینی است که وابستگی رسمی به یک گروه یاکوزا را تایید میکند.
دوران کودکی نیشیمورا در خانوادهای سخت گیر گذشت که اعضای آن از مقامهای دولتی بودند. خاطرات او حول محور پدر مستبدش و چوب بامبو میگذرد که پدرش برای تنبیه او از آن استفاده میکرد.
او در دوران دبیرستان میل به فرار از زیر یوغ خانواده اش را احساس کرد بنابراین با همسالان خود دوست شد و در نهایت با گروه یوسوزوکو یا دارودستههای موتورسوار ژاپنی متشکل از جوانان کم سن و سال که با موتورسواری گروهی و دعوا با گروههای رقیب شناخته میشدند آشنا شد. آنان به او آموختند که چگونه مبارزه کند.
این رگه سرکش او را به سمت یک عضو جوان یاکوزا سوق داد که او را زیر بال خود گرفت و به او نشان داد که چگونه پول جمع آوری کند، اختلافات را حل و فصل نماید و درگیر باج خواهی و فعالیتهای مرتبط با دختران برای روسپیگری شود.
زندگی او زمانی تغییر کرد که یک شب با او تماسی تلفنی گرفته شد: دوست اش در حال دعوا بود و به کمک او نیاز داشت. او برای نجات دوست اش به سرعت وارد عمل شد و با استفاده از چماق صحنه درگیری را به حمام خون تبدیل کرد.
این موضوع توجه رئیس گروه محلی یاکوزا را به او جلب کرد. رئیس یاکوزا آن دختر جوان را به دفتر خود فراخواند. نیشیمورا میگوید:"او به من حرفی زد که تا به امروز به یاد دارم او گفت:" حتی اگر یک زن باشی باید به یک یاکوزا تبدیل شوی".
در آن زمان او چندین بار به بازداشتگاههای نوجوانان رفته بود و خانواده اش تلاش خود را برای نجات اش متوقف کردند. او دعوت رئیس را پذیرفت و زندگی سخت به عنوان یک کارآموز یاکوزا را آغاز کرد.
او در کنار گروهی از مردان استخدام شده به انجام وظایف روزانه و در نهایت شرکت در فعالیتهای جنایتکارانه گروه پیوست. او سرانجام با پوشیدن کیمونوی مردانه مراسم ساکازوکی را انجام داد و زندگی خود را به عنوان یک عضو یاکوزا آغاز کرد و سوگند یاد نمود.
او تجارت مرتبط با روسپیگری و مواد مخدر را اداره میکرد، بدهیها را جمع آوری کرده و اختلافات بین گروههای رقیب را میانجی گری میکرد. زمانی که انگشت کوچک خود را به نشانه عذرخواهی درباره یک اشتباه جمعی در مراسمی به نام یوبیتسومه قطع کرد متوجه شد که در این کار مهارت دارد.
در نتیجه، اعضایی که خود نمیتوانستند عضو بدن شان را قطع کنند از نیشیمورا میخواستند که این کار را برای شان انجام دهد و به او لقب "استاد بریدن انگشت" را دادند.
با این وجود، زمانی که نیشیمورا به دهه سوم عمرش رسید احساس سرخوردگی کرد چرا که ماده مخدر شیشه به تجارت اصلی گروه تبدیل شده و او نیز خود اعتیاد سنگینی به ان ماده مخدر پیدا کرده بود. او فرار کرد و به طور مستقل به تجارت آن ماده مخدر ادامه داد.
به همین دلیل او از گروه اخراج شد. در این مرحله او با یکی از اعضای یک گروه رقیب رابطه برقرار کرد و از او باردار شد. او تصمیم گرفت در ازای یک زندگی آرام و بزرگ کردن فرزندش روابط خود را با دنیای یاکوزا قطع کند.
با این وجود، علیرغم تلاش هایش گذشته او در یاکوزا که با خالکوبیهای روی بدن اش مشخص شده بود مانع از امکان دستیابی اش به هر نوع شغل معمولیای شد. او با پدر فرزندش که اکنون یک رئیس یاکوزا است ازدواج کرد و به تجارت مرتبط با اداره روسپی خانهها و خرید و فروش مواد مخدر بازگشت.
او پس از دومین باداری مشاجرههای بیش تری با شوهرش داشت تا جایی که هر بار دعوایی میان او و شوهرش آغاز میشد با پلیس تماس میگرفت. آنان در نهایت طلاق گرفتند و او حضانت دو پسرش را برعهده گرفت.
او دوباره به گروه قدیمی خود پیوست، اما ماده مخدر شیشه رئیسی را که او دوست داشت را تغییر داده بود و نیشیمورا پس از دو سال برای همیشه از آن گروه خارج شد.
نیشیمورا به عنوان یک یاکوزای مرد زندگی کرد و به عنوان یک مرد نیز بازنشسته شد. او شغلی در زمینه تخریب ساختمانی پیدا کرد. او خانه سادهای پیدا کرد و اکنون به تنهایی در آنجا زندگی میکند.
او زندگی آرامی دارد و سعی میکند از سوی جامعه پذیرفته شود و به دیگران کمک کند. او همچنین با کمک فوجیموتو یکی از یاکوزاهای سابق شعبهای از گوجینکای را مدیریت میکند یک موسسه خیریه که به تهیه مسکن و کمک به اعضای سابق یاکوزا، محکومان سابق و معتادان میپردازد.
او میگوید:"اگر یک روز به سرکار در خیریه نروم روز من کامل نیست". آنان دور یک میز جمع میشوند تا در مورد روزهای گذشته و مشکلات فعلی صحبت کنند و احوال یکدیگر را جویا شوند. او هنوز تنها زن پشت آن میز است. او اصرار دارد که آن چه باعث کسب احترام سایرین و پذیرش او در دنیایی کاملا مردانه شد ظرفیت او برای خشونت بوده است.
او میگوید:"من در جنگیدن عالی بودم و هرگز در برابر یک مرد شکست نخوردم. " با این وجود، نیشیمورا نمیخواهد یک نماد فمینیستی باشد: قصد او این نبود که کلیشههای جنسیتی را درهم بشکند یا خود را به عنوان تنها یاکوزای زن تبلیغ کند.
پیشتر زنان دیگری نیز در یاکوزا وجود داشته اند مانند "تائوکا فومیکو" بیوه یک رئیس یاکوزا که اگرچه به طور رسمی وابسته نبودند، اما تأثیر قابل توجهی در تاریخ یاکوزا گذاشته اند.
با این وجود، هیچ یک از آنان مانند نیشیمورا تا این اندازه جلو نرفتند که با قطع انگشت کوچک شان وفاداری کامل شان به آن گروه را نشان دهند. داستان او مرزهای نقشهای جنسیتی و وفاداری را در دنیای وحشیانه جنایات سازمان یافته ژاپنی بازتعریف میکند: سفری منحصر بفرد از هویت و تعلق خاطر.
کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
کلیدواژه: یاکوزا زن عنوان یک انگشت کوچک ماده مخدر آن گروه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۷۳۴۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا بلینکن میتواند اثر انگشت خود را بر تاریخ بگذارد؟
فرارو- غسان شربل؛ مدیر مسئول روزنامه "الشرق الاوسط"، آنتونی بلینکن به هاروارد رفت. او در راهروها با سایه مردی روبرو شد که چندین دهه پیش از او سکاندار سیاست خارجی امریکا بود. نام آن مرد "هنری کیسینجر" بود. او هنگام عبور از ساختمان شورای امنیت ملی و همچنین شورای روابط خارجی با همان شبح ملاقات خواهد کرد. صاحب سایه سنگین آن شبح هم چنین عاشق نگارش مقاله و تفکر طولانی در مورد آینده امریکا و موقعیت و جایگاه ان کشور در جهان بود. بلینکن اکنون در دفتر وزیر امور خارجه نشسته است.
به گزارش فرارو به نقل از عرب نیوز، کیسینجر چندین دهه پیش آن دفتر را ترک کرد، اما سایه او باقی ماند. چقدر زندگی با وجود یک سایه از گذشته دشوار است. گویی او همواره تو را مورد قضاوت و آزمون قرار میدهد. مردم نیز وسوسه میشوند تا رهبران امروز را با رهبران گذشته مقایسه کنند. امانوئل مکرون رئیس جمهور فعلی فرانسه درک میکند که تکیه زدن بر صندلی مردی که شبح اش بر سرش سنگینی میکند به چه معناست. او دشواری زندگی در سایه "شارل دوگل" را میداند.
زمان داوری میکند و صاحبان موقعیت و مقام را به سوی سرنوشت خود سوق میدهد و نتایج را زیرنظر دارد. در این میان جایی برای کارکنان عادی که مانند آب رودخانهای که به دریا میریزند به سمت فراموشی میشتابند وجود ندارد.
تاریخ صرفا اسامی افرادی که تاثیرگذار بوده و به اصطلاح اثرانگشتی از خود برجای گذاشته اند را حفظ و یادآوری میکند حتی اگر گاهی آن تاثیرگذاری با ارتکاب جنایت آلوده شده باشد. به همین خاطر است که تاریخ افرادی که در نقاط عطف اثری از خود بر جای گذاشتند فراموش نکرده است.
تاریخ "ژول مازارن" سیاستمدار برجسته ایتالیایی و امضاکننده معاهده وستفالی، معاهده پیرنه و معاهده الیوا ابزارهای حقوقی لازم برای تبدیل فرانسه به قدرت اصلی در قاره اروپا را فراموش نمیکند. تاریخ هم چنین "شارل موریس دو تالیران پریگور" که با نام تالیران شناخت میشود دیپلمات برجسته فرانسوی که در سالهایی که پیروزیهای نظامی فرانسه یکی پس از دیگری کشورهای اروپایی را تحت سلطه فرانسه قرار داد و دیپلمات ارشد ناپلئون بود و برای صلح تلاش میکرد را فراموش نمیکند.
تاریخ "مترنیخ" سیاستمدار اتریشی مبتکر نظام توازن قوا را فراموش نمیکند. تاریخ "اتو فون بیسمارک" زمامدار معروف دولت پروس، دوک لاونبورگ و نخستین صدراعظم آلمان ملقب به "صدراعظم آهنین" که توانست آلمان را متحد کرده و امپراتوری آلمان را تاسیس کند را فراموش نخواهد کرد.
تاریخ "ژو انلای" از مهمترین رهبران سیاسی معاصر چین و اولین نخست وزیر جمهوری خلق چین که به اتخاذ سیاستهای میانه روانه و به خصوص ایفای نقش در معتدل کردن اوضاع پس از انقلاب فرهنگی شهرت داشت را فراموش نخواهد کرد. تاریخ "ویاچسلاو میخائلوویچ مولوتف" و "آندرِی آندریویچ گرومیکو" وزرای خارجه اسبق اتحاد جماهیر شوروی را فراموش نخواهد کرد. تاریخ هم چنین "یوگنی ماکسیموویچ پریماکوف" وزیر خارجه و نخست وزیر اسبق شوروی را فراموش نخواهد کرد. تاریخ "سرگئی لاوروف" وزیر خارجه فعلی روسیه را نیز فراموش نخواهد کرد علیرغم آن که او در تله اوکراین افتاد.
بلینکن در هواپیمایی که او را به پکن رساند به ساعت خود نگاه کرد. زمان رو به اتمام است. تهدید باخت "جو بایدن" در انتخابات پیش رو بر سرش سنگینی میکند. دادگاههای امریکا با مردی پر سر و صدا به نام گدونالد ترامپ" سروکار دارند، اما محاکمه او باعث کاهش محبوبیت نزد هواداران اش نشده است. اگر بایدن از کاخ سفید برود بلینکن نیز با او خواهد رفت. پس از آن احختمالا کتاب خاطرات اش را مکنتشر میکند و سخنرانی خواهد کرد، اما بازنشستگی برای او وسوسه انگیز نیست. موضوع آن است که برجای گذاشتن اثر انگشت خود بر تاریخ مهمتر از ذکر جزئیات دوران تصدی مقام وزارت خارج در یک کتاب خاطرات است. برجای گذاشتن اثر انگشت در تاریخ حکم یک تمبر دائمی را دارد.
چقدر سخت است ملاقات با امپراتور چین مردی که کلیدهای کارخانه جهانی را در دست دارد و میخواهد در رتبه بندی قدرتهای بزرگ در جایگاه دوم قرار گیرد. ولادیمیر پوتین به ذهنش خطور کرد. او در جنگ اوکراین شکست نخواهد خورد، اما نبرد طولانی و پرهزینه شد.
جنگ در اوکراین نیاز روسیه به کشور "مائوتسه تونگ" را افزایش داد. به ذهن ارباب کرملین خطور نکرده بود که رقیب واقعی روسیه دریای انسانی ساکن در مرزهای آن است. پوتین از سرنوشت آمریکا فرار کرد و به سرنوشت چین گرفتار شده است. قرار ملاقات واقعا دشوار است. مردی (شی) که بلینکن با او دست خواهد داد نه با تهدید ناشی از انتخابات مواجه است و نه وسایل ارتباط جمعی و نه حتی کسی جرات مخالفت با او را دارد، زیرا حزب اش یعنی حزب کمونیست چین نیز او را همتای مائو و حتی قدری فراتر از او معرفی کرده است.
سایه کیسینجر بلینکن را تسخیر کرده است. کیسینجر قرار بود در تاریخ ۹ جولای ۱۹۷۱ میلادی در شمال پاکستان استراحت کند، اما راحتی چیزی است که دیگران را وسوسه میکند نه شخصی مانند کیسینجر. او مخفیانه عازم چین شد. این دیدار باعث شد او دانش خود را از کشوری که از آن بازدید کرده بود به امریکاییها انتقال دهد. گفتگوهای ماراتن گونه بین افراد باهوش انجام شد. طی ان کیسینجر با "ژو انلای" نخست وزیر وقت چین صحبت کرد و از او خواست تا از "ریچارد نیکسون" رئیس جمهور وقت امریکا برای بازدید از چین که آشکارا موضعی خصمانه در قبال امپریالیسم داشت و ایالات متحده را "ببر کاغذی" خوانده بود دعوت بعمل آورد. نتیجه سفر نیکسون به چین در فوریه ۱۹۷۲ شبیه وقوع یک کودتا در موازنه قوای بین المللی بود. اتحاد جماهیر شوروی چارهای جز در پیش گرفتن راه تنش زدایی با غرب نداشت امری که کیسینجر معتقد بود به زوال امپراتوری شوروی خواهد انجامید.
بلینکن اشاره کرده که متوجه شده "شی جین پینگ" عجلهای برای رویارویی با آمریکا ندارد، اما او نمیخواهد شاهد شکست پوتین باشد، زیرا شکست او بیگانگی تایوان از سرزمین اصلی چین را عمیقتر میسازد.
در هواپیمایی که بلینکن را به خاورمیانه برد او دوباره به ساعت خود نگاه کرد. شرایط فعلی سخت و خطرناک است. پژواک قتل عام غزه به قلب دانشگاههای آمریکا رسیده است. دولت بایدن در پی عملیات طوفان الاقصی به سرعت از اسرائیل حمایت کرد، اما کشتار هفته ماهه ارتکابی توسط اسرائیل فراتر از حد تحمل است. در این میان نیز ایران و اسرائیل شلیک موشکهایی را رد و بدل کرده اند. اگر خاورمیانه با یک فروپاشی کامل مواجه شود چه خواهد شد؟ آمریکا چیزی از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل دریغ نمیکند، اما آن مرد همانند یک جنگجوی زخمی رفتار میکند. اگر او تهدید خود را مبنی بر حمله به رفح عملی کند آتش تنش احتمالا گسترش خواهد یافت.
بار دیگر سایه کیسینجر بلینکن را تسخیر میکند. کیسینجر در جریان جنگ ۱۹۷۳ میلادی یعنی جنگ رمضان یا به زعم اسرائیل یوم کیپور از اسرائیل حمایت کرد، اما عملا گزینه مذاکره را به عنوان تنها راه برون رفت تحمیل کرد. او دیپلماسی شاتل خود را راه اندازی کرد و با انور سادات و حافظ اسد منطبق با ایدههای واقع گرایانه خود در حوزه روابط بین الملل رایزنی کرد. نتیجه این رایزنیها دو توافق برای حل مناقشه بود. توافق طرف مصری صحنه درگیری اعراب و اسرائیل را تغییر داد و بعدا در را به روی کمپ دیوید و خروج مصر از بعد نظامی جنگ گشود.
موقعیتهای تراژیک نیازمند تصمیم گیریهای استثنایی هستند و نیاز به مردانی دارند که در استفاده از نقاط عطف برای ساختن سرنوشت مهارت داشته باشند. آیا بلینکن میتواند دریچهای را که به یک کشور مستقل فلسطینی منتهی میشود باز کند؟ چنین اقدامی تحولی اساسی در صحنه خاورمیانه ایجاد خواهد کرد.
آمریکا اشتباهاتی تاریخی را مرتکب شده است برای مثال، زمانی که به دولتهای پیاپی اسرائیل اجازه نقض مفاد توافق نامه اسلو را داد. امریکا زمانی دچار اشتباه تاریخی شد که طرح صلح عربی را نادیده گرفت.
اکنون نیم قرن پس از سفر کیسینجر به خاورمیانه هواپیمای بلینکن در حال حرکت است. رفع ظلمی که در حق مردم فلسطین اعمال شده این بار کودتای بزرگی خواهد بود که مرز نقشهای کشورهایی، چون ایران، ترکیه، روسیه و چین را دوباره ترسیم خواهد کرد. صلح فراگیر به خاورمیانه فرصتی برای تمرکز بر توسعه، مبارزه با فقر و تروریسم و رفع بدبختی زندگی در چادرها را میدهد. آیا بلینکن میتواند اثر انگشت خود را بر روی تاریخ برجای بگذارد همان طور که کیسینجر در بیش از یک نقطه در جهان از جمله در مذاکرات برای خروج امریکا از ویتنام آن کار را انجام داد؟ باز هم میگویم که موقعیتهای تراژیک نیازمند تصمیم گیریهای استثنایی و مردانی هستند که در استفاده از نقاط عطف برای ساختن سرنوشت مهارت دارند.